هراس از تجزیه ایران : رمز عبور پروژه های آشتی‌جویانه با حکومت

ديدگاه

در واقع انتشار دهندگان اولیه چنین اتهامی چه از نهاد حکومتی  و چه از بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی سودایی جز سرکوب و ارعاب و به بیرون راندن «متهمین» از دایره گفتمانی برای آینده سیاسی و کنونی جریان سازی احتمالی انتقال قدرت نداشته و ندارند. ادعایی کذب که تنها بر مبنای شواهدی بی بنیاد و بعضا تخیلات سیاسی و پروپاگاندای نفرت و گسست ساخته و پرداخته میشوند .

سيروس ملکوتی

هراس از تجزیه ایران : رمز عبور پروژه های آشتی‌جویانه با حکومت

عمده شدن مفهومی چون تجزیه طلبی و ایجاد هراس از آن در کشورمان ایران تنها میتواند یک وسیله یا بهانه کاربردی برای پیش بردن اهداف خاص سیاسی باشد.

حکومت از ایجاد چنین هراسی برای ضرورت ماندگاری خود بهره میبرد و همزمان با چنین اتهامی قادر میشود سرکوب و به انقیاد کشاندن کُرد و بلوچ و عرب و دیگر «متهمین» به بیگانه انگاری از حق و حقوق سهامداری این سرزمین را توجیه نماید (عملی که از ابتدای انقلابش بدان دست یازید و هزاران انسان بیگناه را طی همه این سالها  به خاک و خون کشاند و بیشماران انسانها را سهامدار جعل خود در نفرت و هراس فکنی های خویش گماشت).

اما هنگامی که بخشهایی از اپوزیسیون بدین کمپین بداندیشانه میپیوندند در بهترین خیال میتوان از خودمحوری و توهم آنان سخن گفت و در واقعیت اما  شاید بهتر باشد کرنش آنان را به محاسبات حکومتی باور نمود. بعنی بروایتی دارند اینگونه بخشی از قیود و پیش شرطهای زمزمه شده حکومت را برای ایجاد بستری گفتمانی جهت همگامی های آینده مورد پذیرش قرار میدهند.

تجزیه کشوری چون ایران آنهم در منطقه حساس جهانی چون خاورمیانه یعنی تغییر مناسبات و معادلات ژئوپولیتیک یکی از مهمترین و قدرتمندترین کشور تاریخی منطقه، حال امر تجزیه نخست باید از مدعیان حقیقی و سازمان یافته چنین مطالباتی در این کشور برخوردار باشد، و دوم اینکه نمیتواند چنین مطالبه ای بدون تایید و حمایتهای  قدرتهای کلان جهانی و منطقه احتمال به تحقق  به خود یابد. اما هم مدعیان جدی و سازمان‌یافته چنین مطالبه ای غیبت دارند و هم حامیان جدی بین‌المللی آنها در سطح تعیین کننده خود. (سالها پیش برخی بر مبنای شواهد و اسنادی چون نظریات برنارد لوئیس و یا فلان لابی دل‌مشغول سنای آمریکا از سویی و سودای خودگردانی در منطقه زیستی گروه های اتنیکی ایران را دال بر شواهد بیرونی و درونی میل و تلاش برای تجزیه ایران دانسته و سالها آنرا بر ناقوس هراس نواختند. در حالی که نه طرح برنارد لوئیس در برنامه و دستور کار دولت اسرائیل قرار گرفته و نه اسرائیل از آن توان و دینامیزم اختیارات در تصمیمات ژئوپولیتیک استعماری برخوردار است که بتواند چنین پروژه ای را عملی سازد. و همچنین نه سنای آمریکا توجه جدی به طرح دل‌مشغولانه تجزیه ایران توسط  فلان سناتور که آنهم برای جلب فاند میبود توجه خاصی نمود)

در واقع انتشار دهندگان اولیه چنین اتهامی چه از نهاد حکومتی  و چه از بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی سودایی جز سرکوب و ارعاب و به بیرون راندن «متهمین» از دایره گفتمانی برای آینده سیاسی و کنونی جریان سازی احتمالی انتقال قدرت نداشته و ندارند. ادعایی کذب که تنها بر مبنای شواهدی بی بنیاد و بعضا تخیلات سیاسی و پروپاگاندای نفرت و گسست ساخته و پرداخته میشوند .

در این روایت جعلی و بسیار نفرت انگیز در بنای هراسی فکنی از تجزیه ایران چند پرسش و پاسخ غیبت می یابند، و کاملا هم این غیبت سازی ها میتواند حساب شده انجام بپذیرند. شکل دادن به هیجانات اجتماعی و شورهای ناسیونالیستی عملا اجازه نمیدهند که فراتر از نگاه به سطح این بازیهای تدبیر شده دریافتها خود را به عمق حقایق سوق دهند  .

مطالبه و خواست تجزیه طلبی اگر هم در تک آواهای پراکنده خود اینجا و آنجا تا کنون بیان شده باشند، کاملا آشکار است نه در مردمانی که همین تک آواها مدعی نمایندگی آنان را داشته توانسته اند با آنان هنگامه ای از همصدایی و همگامی را تا کنون به تصویر کشانیده،  و نه جهان سیاست چنین مطالبه ای را تا کنون جدی انگاشته و حاضر گردید منافع تریلیاردی خود که با حفظ حکومتهای تمرکز گرا بدست می آورد به خطر بیاندازد .

اما غرب مماشات بر خلاف چنین تصویر سازی های دروغینی از خیال و توهم سالهاست با تخصیص دادن صدها میلیون هزینه در برپایی و نگهداری رسانه هایی جهت ایجاد مدیریت غیر مستقیم بر دیالوگ همزیستی با نظام، و در نقش واسطه سازیهای گفتمانی و پروژه سازانه در مناسبات اجتماعی آشکارا در فعالیتند، تا بتوانند از این واسطه سازیها و ذهنیت پروریها تداوم همین جمهوری اسلامی را در یک استحاله سیاسی ممکن سازند.  انواعی از پروژه همایش خواهانه با اهالی بیت حکومت چه در اندیشه و چیدمانهای معادلاتی بخشی از جمهوریخواهی و چه پادشاهی خواهی در جریان است. و اما ذهنیت  هراس فکنانه از تجزیه ایران از یکسو و ذهنیت سرخورده و در  استیصال و درماندگی از شکست انواع تلاشهای سوزانده شده همایش خواهانه بهانه هایی خواهند شد تا به میان کشاندن «پارتنر» گفتمانی برای ساخت بدیلی آرام آرام از درون گسست سازی ساختار حکومتی قابل توجیه باشند و در عمل به تنها امکان رهایی و نجات کشور تداعی شوند. هراس از تجزیه بطور اتوماتیک خود را نیازمند در پیوند با قوای سرکوب میبیند که جز قوای نظامی رژیم جایگاه و حضور دیگری را نشان ندارد، و همزمان استیصال از شکست ها و گسست های گفتمانی درون اپوزیسیون بویژه برون مرز نیز عملا شکل گیری و یارگیری دیگری را از معادلات عرفی و کنونی خواهد طلبید.

این دو مفهوم کاربردی یعنی هراس از تجزیه و به استیصال نشاندن اپوزیسیون در خود تنها به گشایش دربی بسوی رژیم می انجامد. جالب اینکه طی چند دهه با سیاستهای جایگزین سازی بخش اعظم میزبانان چنین ضیافتی را از درون همین حاکمیت به بیرون از مرزها وارد کرده اند.

و بهتر است بدانیم که طی همه این سالها غرب مماشات حتی یکبار توجه امداد گرایانه و سرمایه گذارانه خود را رو به سوی اپوزیسیون دمکرات و سکولار برون مرز جمهوری اسلامی ننمود، و همواره فراهم ساز امکانات در شکل دادن به توهم اصلاح طلبی درون یک نظام تمامیت خواه بود، که حال میتواند در نقش یک سکولار دمکرات به انزوا کشانده جایگزین شود. در واقع با صرف هزینه صدها میلیون طی همه این سالها توانست مدیریت بر چگونگی شکل گیری نوعی از اپوزیسیون سازی از طریق پروژه ها با واسطه رسانه های کلان را به گونه ای از فرجام خود برساند. اما چه خوب است که بدانیم در تمامی این بریز و بپاش ها برای پروژه های رسانه ای کوچکترین سهمی برای احزاب اتنیک در ایران قائل نگردیدند. ( همان احزابی که متهم به تجزیه خواهی در پیوند با جهان و معادلات سیاسی هستند!)  و جالب اینکه همه رسانه های فارسی زبان کشورهای غربی اعم از رسانه های رسمی، و نهادهای فرهنگی امور خارجه آنان مانند بی بی سی، صدای آمریکا، دویچه وله، رادیو فردا، ار اف ای ( رادیو صدای فرانسه) و آن دسته  به ظاهرا رسانه های «مستقل» مانند من و تو و ایران اینترنشنال اما با دخالت سرمایه های نجومی غرب و قدرتهای منطقه در تابعیت از سیاستهای غربی همه از خود تصویری ملی گرایانه ارائه داده و همواره در طراحی بیگانه خوانی این و آن حزب و سازمان و جریان اتنیک همرا با جایگزین سازی های کاملا تدبیر شده میباشند. آنهم احزاب و سازمانهای ایرانی که هرگز سهمی جز مواجه شدن با پرسش طراحی شده تردید و ظن از این سفره گسترده و از  همین رسانه ها نسبت به دعاوی ایرانی زیستی خود دریافت نکرده اند !

براستی این روایت چقدر به حقارت روزگار ما نزدیک است؛  که دزدی میدوید و همزمان فریاد میزد ای دزد ای دزد بگیریدش، تا نادانی جمعی خود را  بدنبال یک فریب و یا جعلی بدواند، شاید در معبری از نفس در افتند یا  شایدجان و نفس پیکره بیگناهی را از آن به جرمی ناکرده بستانند !

چه سوختن دهشتباری برای یک سرزمین و تاریخ و فرهنگ سیاسی آن رقم زده میشود ! و چه باخت  حقارت باری بر گرده شرمسار نسا فردایی نشانده خواهد شد !

پنج‌شنبه ١٦ ماه می ٢٠٢٤ – ٢٧ ارديبهشت ١٤٠٣