رضا کعبی : “جمهوری اسلامی خود را برای سرکوب وحشیانۀ اعتراضهای جاری آماده می کند. اینبار اما سرکوب برای جمهوری اسلامی بسیار دشوار و پرهزینه است. جنبش جاری بسیار تعرضی است و زنان در پی گرفتن مطالباتشان جسورتر از پیش هستند”
مصاحبه ناصر اعتمادی – ار اف آی برنامه چشم انداز روز
تحولات بزرگی در ایران جریان دارد. مردم و به ویژه جوانان به وضوح در خیابانها فریاد می زنند که حكومت اسلامي نمي خواهند و در ضديت با يكي از مهمترين نمادهای سرکوب، حجاب اجباری، كه در اصل نماد تبعيض و تحقير عليه زنان است از نو به خيابان ها سرازير شده اند.
حاکمان كه به اعتراف خودشان گرفتار بي اعتباری یا بحران حقانیت، فساد و ناكارآمدی هستند ديگر نمي توانند بسان گذشته – یعنی با سرکوب صرف – حکمرانی کنند. از نو اينترنت يا در واقع در و پنجره های کشور را بستهاند با این هدف شاید که نظير آبان ٩٨ از كشته ها پشته بسازند و ارادۀ مردم را برای انجام تغييرات اساسي درهمشکسته یا دست کم به تعلیق بیندازند…
آيا حكومت در رسيدن به اين هدف اینبار موفق خواهد بود يا بالعكس رویآوری دوباره به خشونت و زور مي تواند در برابر جوانان و جامعۀ به شدت خشمگين و به ستوه آمده روند فروپاشی نظم کهنه را تسريع كند؟
اين ها از جمله پرسش هايی است كه با آقايان رضا كعبي، دبیر هیئت اجرایی کومله زحمتکشان کردستان، نازيلا گلستان، کنشگر سیاسی، و جلال ايجادی، جامعه شناس، در ميان گذاشته ایم.
اما، پیش از هر چیز مايلیم بدانیم که شعار محوری اعتراض های جاری در ايران، يعني “زن، زندگي، آزادی” (“ژن، ژيان، آزادی”) چه معنا و اهميتي دارد و تا کجا مرزهای ایدئولوژیک گذشته را پشت سر نهاده و سرنوشت ایرانیان را در تلاش برای رهایی رقم خواهد زد.
رضا کعبی در پاسخ به این پرسش گفته است : “جنبشی که در روزهای اخیر در ایران آغاز شده، کردستانهراسی را از میان برد. جمهوری اسلامی ایران تا حدود زیادی موفق شده بود که میان کردستان و جنبش سراسری ایران شکاف ایجاد کند. کردستان را بدبین بکند و اتهامات سنگینی به کردستان و جنبش سراسری ایران و احزاب و رهبران آن وارد آورد. اعتراض های روزهای اخیر نشان داد که جنبش کردستان، جنبشی است اصیل، عمیق، آزادیخواهانه و انسانی. جنبش جاری که با مرگ بسیار دردناک ژینا عزیز آغاز شد موجب حمایت سراسری مردم ایران از کردستان شد و از ظرفیت ها و پتانسیل های بزرگ این جنبش نیز پرده برداشت و در عین حال نشان داد که مردم کردستان آماده اند تا با حمایت جنبش سراسری مردم ایران بساط نظام اسلامی را برچینند. به همین خاطر معتقدم که دستاورد جنبش جاری بسیار بزرگ است. در این جنبش فاصلۀ جنبش کردستان و جنبش سراسری از میان رفت و شناخت مردم ایران از جنبش کردستان بسیار بسیار وسیع تر شد.”
به گمان جلال ایجادی، “شعار «زن، زندگی، آزادی» مخرج مشترک مطالبات تمام ایرانیان است. به گفتۀ او “همۀ ایرانیان خواستار یک زندگی مرفه تؤام با آسایش و کرامت انسانی هستند. زنان، نیمی از جمعیت جامعه، همواره آماج رژیم ضدزن اسلامی در چهار دهۀ اخیر بودهاند. ستم علیه زنان ایران در مرگ دردناک مهسا تجسم یافت. و بالاخره مطالبۀ آزادی خواست همۀ ایرانیان از کردستان تا تهران است و گویای این است که کل آحاد مردم ایران نه فقط سرنوشتی مشترک، بلکه اراده ای مشترک برای انجام تغییرات اساسی در کشور دارند.”
نازیلا گلستان، همچون رضا کعبی، معتقد است که بیش از “چهل سال است که جمهوری اسلامی با برانگیختن نه فقط کردستانهراسی، بلکه بهایی هراسی، زنهراسی… سعی کرده میان مردم شکاف ایجاد کند. اما، برای اولین بار شاید از خلال جنبش جاری شاهد برآمدن نسلی هستیم که در آن مردان وسیعاً در کنار زنان قرار گرفته اند و از مطالبات آنان حمایت می کنند.”
به گمان رضا کعبی اما، اکنون، “جمهوری اسلامی خود را برای سرکوب وحشیانۀ اعتراضهای جاری آماده می کند، هر چند دو تجربۀ دی ٩٦ و آبان ٩٨ نشان دادند که سرکوب، جنبش های اعتراضی را متوقف نمیکند.” رضا کعبی در ادامه تأکید می کند : “اینبار حتی سرکوب برای جمهوری اسلامی بسیار دشوار خواهد بود. زیرا، جنبش جاری بسیار تعرضی است و این نیروهای سرکوبگر هستند که هدف حملات این جنبش قرار میگیرند، مضاف بر این که زنان در پیگیری مطالبات خود اینبار بسیار بسیار جسورانه تر از گذشته عمل می کنند.”
با این حال، جلال ایجادی، تصریح می کند که “علی خامنهای در آخرین ملاقات خود با فرماندهان سپاه پاسداران تلویحاً آنان را به مقابله با مردم فراخواند.” جلال ایجادی سپس می افزاید : “با این حال، من هم مثل آقای کعبی معتقد هستم که امروز سرکوب برای رژیم اسلامی دشوارتر است.” وی در ادامه می افزاید : “شرط موفقیت اعتراض های جاری این است که اولاً مردم خیابانها را ترک نکنند، دوماً همگی از جمله با بستن مغازه ها به یک اعتصاب عمومی بپیوندند و سوماً تمام ایرانیان داخل کشور انتشار گزارش های تصویری تلاش ها و مبارزات خود و انتقال آنها به خارج را برای جلب افکار عمومی جهانی متوقف نسازند.” جلال ایجادی معتقد است که” بازتاب این گزارش ها در جهان توسط ایرانیان خارج از کشور به درهم شکستن سانسور حکومتی در ایران کمک میکند.”
در تکمیل این سخن نازیلا گلستان می افزاید : “نباید اهمیت بازگشت جنبش دانشجویی را از یاد برد که تقریباً در سه سال گذشته ساکت بود.” او می گوید : “ورود دانشجویان به جنبش اعتراضی در هر کجای دنیا که صورت بپذیرد رنگ و بو و دامنۀ خاصی به اعتراضها می بخشد. اهمیت اعتراض های جاری در این است که هدف شان ارزش های حقوق بشری است و مردم صریحاً اعلام می کنند نه دیکتاتوری میخواهند نه حکومت مذهبی. این نوع اعتراض که نه جناحی است نه ایدئولوژیک بخت بیشتری برای موفقیت دارد.”
در ادامۀ این سخن رضا کعبی می گوید : “در همین چند روز اخیر، علاوه بر دیکتاتوری مذهبی، اسلام سیاسی و سنت ها و اجبارهای اسلامی نیز از سوی مردم قویاً زیر سئوال رفتهاند تا جایی که مثلاً مردم اجازه ندادند که ملاها بر پیکر ژینا نماز بگذارند. آنان گفتند : ژینا شهید سنت ها و اجبارهای اسلامی شما است و نماز خواندن بر پیکر بی جان او بی معنی است. زنان آزاده در گورستان سقز و در کنار قبر ژینا روسریها را از سر برداشتند و به آتش کشیدند. این ها تحولات بزرگی است و در عین حال آئینۀ آیندۀ ایران است و نشان می دهد که با سقوط جمهوری اسلامی زنان نه فقط در ایران، بلکه تا دور ترین نقاط خاورمیانه از قیدوبندهای ارتجاعی اسلام رها خواهند شد.”
با این سخن جلال ایجادی نیز موافق به نظر می رسد که می افزاید : “جنبش جاری در ایران، بسیار پرزور است : هم جنبۀ دموکراتیک دارد هم می خواهد خود را از دین، از اسلام، جدا کند. در تمام اعتراضهای جاری حتی یک شعار متمایل به مذهب یا نیروهای مذهبی ملاحظه نمی شود. به همین خاطر است که حتی اصلاح طلبان نیز نمی توانند نقشی در این جنبش ایفاء کنند و عملاً به حاشیه رانده شدهاند. اما، اصلاح طلبان و اصولگرایان رژیم اسلامی سرگرم نوعی جنگ داخلی میان خود نیز هستند. این جنگ داخلی نتیجۀ فشارهای اجتماعی است.”
نازیلا گلستان تصریح می کند که فشارهای اجتماعی از هماکنون ریزش نیروهای درون نظام اسلامی را موجب شده است، “از فاصلهگیری “سلبریتی”ها گرفته تا تنش و درگیری میان نیروهای انتظامی و نظامی. اما، سقوط حکومت اسلامی به تنهایی برابری زن و مرد در ایران را در پی نخواهد داشت. بنابراین، کافی نیست که بگوییم چه نمی خواهیم، باید بگوئیم چه میخواهیم. باید صریحاً بگوئیم که نه فقط حکومت دینی نمیخواهیم، بلکه خواستار جدایی دین از دولت نیز هستیم…”
رضا کعبی یکی از عوامل بازدارندۀ این هدف را “جدایی میان احزاب و گروه های مخالف نظام اسلامی” دانسته و از آن به عنوان “بزرگترین آسیب جنبش های سیاسی دهههای گذشته” یاد کرده است. او سپس تصریح نموده است : “این معضل در میان احزاب و گروه های کرد از جمله میان کومله و حزب دموکرات با تشکیل مرکز همکاری احزاب کردستانی قویاً رفع شده و به یک همگرایی میان آنها منجر شود.”
جلال ایجادی معتقد است که احزاب ایرانی برای رسیدن به همگرایی “باید از آنچه که در ایران میگذرد بیاموزند.” او می گوید : “تمام نیروهایی که برای دموکراسی و لائیسیته می رزمند – و نه فقط احزاب کردستانی – باید بتوانند حداقل با انتشار بیانیه های مشترک به چنین همگرایی دست یابند.”
از نظر نازیلا گلستان دستیابی به این هدف، اما، نیازمند بازنگری اساسی در روش های گذشته است. او میگوید : “آنهایی که در خیابان های ایران اعتراض میکنند جوانان دهۀ نودی هستند که به هیچ گروه و حزب و شخصیتی استناد نمی کنند. ما ایرانیان خارج از کشور باید با مردم ایران همراه شویم و از آنان بیاموزیم و صدای آنان در خارج باشیم.”