جایزه نوبل به نرگس محمدی، حرکتی در تقویت انقلاب زن زندگی آزادی

نکته مهم اینست که برخی از نیروهای چپ تاثیر مثبت انقلاب بر فعالین و زندانیان سیاسی و چهره های معترضی که ممکن است تا دیروز مواضعی اصلاح طلبانه داشته اند را نمی بینند. در حالی که نه تنها فعالین بلکه کل جامعه در تجربه خود مدام رادیکال تر و چپ تر شده است. شعار “اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا” که در خیزش ٩٦ مطرح شد بسیاری را به خود آورد

برگرفته از : عصرنو

حميد تقوائی

جایزه نوبل به نرگس محمدی، حرکتی در تقویت انقلاب زن زندگی آزادی

اهدای جایزه صلح نوبل به نرگس محمدی بحثهائی را در رسانه ها و در مدیای اجتماعی برانگیخته است. بخشی از چپها اهدای این جایزه را با توجه به سابقه اصلاح طلبی نرگس محمدی و بویژه مواضع پرو موسوی امروز همسرش تقی رحمانی، نوعی چهره سازی از اصلاح طلبان و دوخردادیها میدانند. از سوی دیگر برخی از سلطنت طلبان علنا به او حمله میکنند، با هشتگ شیاد و لقب ایران فروش از او نام میبرند، حتی به مراسم جایزه صلح نوبل و مدعوین آن بعنوان ایران ستیز و خائن و غیره می تازند! چرا؟ چون نرگس محمدی و چهره های شرکت کننده در مراسم صلح نوبل طرفدار شاهزاده نیستند، چون شاهزاده را کسی به مراسم دعوت نکرده است!

حميد تقوائی

مشغله این جماعت این روزها مراسم جشن تولد فرح پهلوی و قهرمان سازی از پرویز ثابتی سرشکنجه گر دوره شاه است. معیار اینان دفاع از آزادی و برابری و رفاه و عدالت نیست، دفاع از رژیم پهلوی است. استراتژی اینان احیای گورستان آریامهری است. حتی علنا اعدام و شکنجه را برای “امنیت ملی” لازم میدانند و تاسف میخورند که شاه مخلوع باندازه کافی نکشته است! دموکراسی ادعائی اینها عبارست از سرکوب و بگیر و ببند زیر بیرق امنیت ملی و وطن دوستی و شاه پرستی! و این یعنی تقابل ١٨٠ درجه ای با انقلاب زن زندگی آزادی. انقلابی در گرفته است و از تخت افتادگان به یاد احیای تخت و تاج افتاده اند. خواب برپا کردن دوره دیگری از اختناق و چپاول را، این بار تحت نام سلطنت و شاه پرستی، می بینند. میخواهند جای “آیت خدا” را با “سایه خدا” عوض کنند و بجای مافیای آیت الله های میلیاردر، دوباره بسط هزار فامیل دوران پهلوی را پهن کنند. اما جامعه دارالمجانین نیست. این تلاشها سلطنت طلبان را تنها منزوی تر و رسوا تر میکند.

موضع انتقادی، مخالفت از زاویه چپ با اهدای جایزه صلح به نرگس محمدی است. برخی از نیروهای چپ این را نوعی بزرگ کردن چهره های اصلاح طلب بوسیله دول غربی و مشخصا بنیاد نوبل میدانند. در این که سابقه نرگس محمدی به جنبش دو خرداد و خط اصلاح طلبی حکومتی بر میگردد تردیدی نیست. ولی مواضع و عملکرد او بویژه با سربلند کردن انقلاب زن زندگی آزادی نشانه فاصله گرفتن هر چه بیشتر وی از خط اصلاح طلبی و پیوستن به جنبش سرنگونی طلبانه مردم است. او در پیام خود به مراسم صلح نوبل، این جایزه را متعلق به “جنبش باشکوه زن زندگی آزادی” و گرامیداشت زنان مبارز ایران میداند، “مردم و جامعه ایران” ( و نه ملت ایران) را بزرگ میدارد، خواهان “آزادی و برابری و دموکراسی” است و کل رژیم “استبداد دینی فاسد و شرور” را بچالش میکشد. این پیام هیچ وجه تشابهی با مواضع اصلاح طلبان ندارد. نرگس محمدی حتی از قبل از شروع انقلاب جاری به سمت سرنگونی طلبی سوق پیدا کرده بود. بعنوان نمونه در زمستان ١٣٩٩ زمانی که موقتا از زندان ازاد شده بود با دسته گل به خانه هم بندی سابقش، جعفر عظیم زاده، از چهره های چپ و شاخص جنبش کارگری که هنوز در زندان بود رفت و جایزه “تلاشگر حقوق بشر” در ایران را به او تقدیم کرد و بعد از آزادی جعفر عظیم زاده در کنار او به اقدامات اعتراضی برای آزادی زندانیان سیاسی دست زد. در دل انقلاب جاری این جهت گیری تقویت شد. برآمد جنبشهای انقلابی نظیر جنبش ٩٨ و جنبش حاضر کل نیروها و چهره های معترض را به چپ سوق میدهد و نرگس محمدی یکی از این چهره ها است.

همسر او تقی رحمانی هنوز رابطه نزدیک تری با دوخردادیها دارد. در موضعگیری و اظهاراتش در مورد اهدای جایزه صلح از زهرا رهنورد و موسوی و دیگر چهره های شاخص جنبش سبز نام میبرد اما او هم در عین حال فراموش نمیکند که نام سپیده قلیان را نیز ذکر کند. اما در هر حال موضع ایشان هر چه باشد نباید آنرا به اسم همسرش نرگس محمدی نوشت.

نکته مهم اینست که برخی از نیروهای چپ تاثیر مثبت انقلاب بر فعالین و زندانیان سیاسی و چهره های معترضی که ممکن است تا دیروز مواضعی اصلاح طلبانه داشته اند را نمی بینند. در حالی که نه تنها فعالین بلکه کل جامعه در تجربه خود مدام رادیکال تر و چپ تر شده است. شعار “اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا” که در خیزش ٩٦ مطرح شد بسیاری را به خود آورد و ماجرا را برای آن عده از دوخردادیهائی که واقعا بخاطر درد و رنج مردم، و نه نجات نظام از خطر انقلاب مردم، معترض بودند را به صف جنبش سرنگونی راند. باید این واقعیت یک جامعه انقلابی و پر تحول را دید و گذشته افراد را به موقعیت امروز آنها تعمیم نداد.

البته ممکن است کسانی هم از سر فرصت طلبی و جا نماندن از تحولات جامعه سرنگونی طلب شده باشند. بسیاری از فعالین طرفدار شاهزاده از این قماش اند اما محتوای نقد و اعتراض اینان تماما در تقابل با زن زندگی آزادی و دیگر شعارهای انقلاب نظیر “کرد بلوچ آذری آزادی و برابری” و حتی “نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم” و “با هم هستیم” قرار میگیرد کما اینکه تلاش کردند “مرد میهن آبادی” را برجسته کنند، در برابر “با هم هستیم” اعلام کردند “کنار شاه میمانیم” و در خارج حتی بیرق “زن زندگی پهلوی!” را بلند کردند و امروز هم از پرویز ثابتی قهرمانسازی میکنند و به کسانی مثل نرگس محمدی و توماج صالحی میتازند.

این شرایط بیش از پیش حمایت نیروهای چپ را از چهره هایی نظیر نرگس محمدی و سپیده قلیان و توماج صالحی ضروری میکند. ما جایزه صلح به نرگس محمدی را، همانطور که خود او در پیامش میگوید، بزرگداشت جنبش پرشکوه زن زندگی آزادی و مبارزات مردم بویژه زنان ایران برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی میانیم. مراسم اهدای جایزه به نرگس محمدی یکبار دیگر سر ها را بطرف مبارزات مردم ایران، وضعیت زندانیان سیاسی در ایران و انقلاب زن زندگی آزادی چرخاند. هزاران نفر در اسلو در شب برگزاری مراسم با مشعلهای فروزان و با بنر بزرگ woman life freedom به خیابانها آمدند و یکبار دیگر حمایت خود را از انقلاب ایران اعلام داشتند. اهدای این جایزه، مستقل از نیت مقامات دولت نروژ و یا کمیته نوبل، تحول مهمی در تقویت انقلاب در ایران بود. این همچنین حرکتی بود در دفاع از زندانیان سیاسی و تقویت مبارزه برای آزادی آنها. چپ باید با تمام قوا از چنین تحولاتی حمایت کند و به استقبال ان برود.

٢١ آذر ١٤٠٢، ١٢ دسامبر ٢٠٢٣