اقتصاد زباله‌گردی در تهران

در واقع آنان به دنبال خرید زباله‌های لوکس شهری راه می‌افتند. بخش‌هایی از زباله‌های خشک مخزن‌ها هم نصیب همین وانتی‌های دوره‌گرد می‌شود. به طبع حجم اقتصادی و گردش مالی آن را هم باید در جایی از اقتصاد زباله‌گردی به حساب آورد.

س. حمیدی (عصرنو) پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ – ۱۴ دسامبر ۲۰۲۳

اقتصاد زباله‌گردی در تهران

گردش مالی اقتصاد زباله‌گردی در تهران از رقم ده هزار میلیارد تومان هم فراتر می‌رود. ولی از چنین اقتصادی حتا در سامانه‌ی مالیاتی کشور نیز ردیابی نمی‌شود. با این حساب مافیای این اقتصاد در گردش کار خود از آزادی کامل سود می‌برد. حدود سی هزار نفر در همین اقتصاد به فعالیت اشتغال دارند که قریب شصت در صد از ایشان افغانستانی هستنند. حدود نیمی از ایشان هم کودکانی هستند که از بد حادثه به زباله‌گردی روی آورده‌‌اند. این کودکان ماهانه حدود ده تا دوازده میلیون تومان گیرشان می‌آید. در حالی که کارگران ساده هرگز به چنین رقمی از مزد دست نمی‌یابند. مافیای گردآوری زباله این زباله‌گردان را در پهنه‌ی شهر تهران سامان می‌بخشند. متوسط روزانه‌ی زباله‌های شهر تهران را چیزی حدود دوازده هزار تن تخمین می‌زنند. تمامی این حجم از زباله توسط زباله‌گردها زیر و رو می‌گردد تا آنان به سهم خود از این زباله‌ها دست بیابند.

شبکه‌های زباله‌گردی، کارگران زباله‌گرد خود را پس از کار روزانه جمع‌آوری می‌کنند. افراد همین شبکه‌های غیر رسمی زباله‌ها را بار وانت می‌زنند و کارگران خود را هم بالای آن می‌نشانند تا به حاشیه‌هایی از گود کهریزک، ورامین و اسلامشهر بازگردند. در همین مناطق از حاشیه‌ی شهر تهران است که زباله‌گردها شب را بیتوته می‌کنند تا پس از دمیدن صبح از نو کارشان را آغاز نمایند. گفتنی است که اکثر زباله‌گردها از آسیب‌های شغلی خویش هیچ اطلاعی ندارند و با دلبستگی تمام آن را به پیش می‌برند. چون فروش کیلویی زباله برای ایشان به طور متوسط چیزی حدود چهارصد هزار تومان مزد روزانه می‌سازد. به چنین مزدی تنها در گستره‌ی شهر تهران است که می‌توانند دست بیابند. اما سود اصلی کارشان در نهایت به جیب‌های گل و گشاد همان مافیای زباله سرازیر خواهد شد. مافیایی که از گستردگی کار آنان در جایی از ساختار حکومت حسابرسی به عمل نمی‌آید.

بی‌دلیل نیست که مدیران شهرداری، کارگران زباله‌گرد را دزد زباله نام نهادهاند. چون می‌خواهند چنین حجمی از اقتصاد ده هزار میلیارد تومانی تنها به ایشان اختصاص یابد. در نتیجه شهرداری هم سامانه‌ای از پیمانکاران را راه انداخته است که ایشان نیز توسط کارگران خود به جمع‌آوری و تفکیک زباله اشتغال دارند. اما پیمانکاران شهرداری هرگز از پس شبکههای گسترده و خصوصی جمع‌آوری زباله برنمی‌آید.

زباله‌های بیمارستانی نیز کم نیستند که در همین فان‌های روباز زباله رها می‌شوند. جدای از این بیماران خانگی نیز زباله‌های آلوده‌ی خود را در همین مخزن‌ها می‌ریزند. با این حساب مخزن‌ها جایگاه ویژه‌ای برای انتقال انواع بیماری قرار می‌گیرد. پدیده‌ای که همه‌ی مدیران شهری تهران بر چند و چون آن آگاهی کامل دارند. اما چندان اراده‌ای برای پیشگیری از آن دیده نمی‌شود. مدیران شهری تهران به دلیل ناتوانی خویش در اداره‌ی شهر، مردم را به چنین پدیده‌های آسیب‌زایی عادت داده‌اند. مردم عادی تهران نیز چنان تصور می‌کنند که همه‌ی شهرهای جهان همانند همین تهران است که مدیریت می‌شوند.

مخزنهای زباله‌ی شهر تهران به عنوان مکانی دائمی برای حضور کلاغ، موش و گربه درآمده است. مدیران شهری هم مردم را به دیدن چنین وضعی عادت دادهاند. همین کلاغها، گربه‌ها و موش‌ها هستند که در انتقال بیماری‌ها به هر نقطه‌ای از شهر که بگویی تسهیلگری به عمل می‌آورند. اما مدیران شهری تهران ضمن آگاهی کامل از این موضوع، آسیب‌های آن را نادیده می‌گیرند. تا جایی که تهران به شهری امن برای زندگی گروهی کلاغ، موش و گربه بدل گردیده است. مخزن‌های زباله جدای از آلودگی بهداشتی و محیطی، آلودگی بصری نیز تولید می‌کنند. تازه بوی تعفن آنها به نفرت بیشتر رهگذران از شهرداری دامن میزند. نقش‌آفرینی زباله‌ها در تولید مگس، پشه و سوسک نیز هرگز در جایی دیده نمی‌شود. گفتنی است که شمار مخزن‌های شهری تهران از تعداد شصت و پنج هزار هم فراتر رفته است. اما این مخزن‌های روباز هرگز شسته نمی‌شوند و شیرابه‌های زباله‌های تر آن نیز تا شعاع ده‌ها متری از فضای پیرامونش را در بر می‌گیرد.

زباله‌گردی طی سه سال گذشته به طرز چشمگیری افزایش یافته است. نادیده گرفتن ساماندهی کودکان کار به روند آسیب‌زای آن یاری می‌رساند. همچنانکه بی‌خانمانی این کودکان نیز به روند رو به رشد آن یاری رسانده است. فروپاشی و وخیمتر شدن اقتصاد کشور نیز گوشه‌ای دیگر از همین آسیب‌های اجتماعی را پوشش می‌دهد. روی کار آمدن طالبان در افغانستان هم بر شدت و حدت آن می‌افزاید. انگار این گروه از انسانهای زباله‌گرد همگی در حریم مخزن زباله پناه گرفته‌اند و از آن برای تأمین معیشت و گذران خویش یاری می‌جویند. جالب آن است که اکثر این زباله‌گردها از زندگی خویش راضی به نظر می‌رسند. انگار چنین شغلی را حتا در خواب نیز نمی‌دیدند. آنان چه‌بسا به کفش و لباس خوبی در همین مخزن‌ها دست می‌یابند. پوشیدن همین لباس‌ها برای ایشان تشخصی شهری می‌آفریند. آنگاه کلاهی بر سر می‌گذارند و عینکی آفتابی هم بر چشم میزنند تا این تشخص کامل گردد.

زباله‌گردها در آمارهای دولتی جایی به حساب نمی‌آیند. چه‌بسا شناسنامه یا برگ هویتی نیز با خود به همراه ندارند. به طور طبیعی بیمه نیستند و از یارانه‌های دولتی هم سهم نمی‌برند. با تمامی این احوال از کسی گلایه ندارند و راضی به نظر می‌رسند. راهیابی به فضای عمومی شهر و آشنا شدن با فریبندگی‌های ظاهری آن توانسته است رضایت ایشان را برآورد. خیلی خوششان می‌آید که ساندویچ بخورند و یا نوشابه‌ای خنک را بنوشند. به همین دلیل هم کارفرمای خود را از ته دل دوست دارند. انگار برای گذران لوکس خویش از سوی او بیمه شده‌اند.

به تازگی شیوه‌های نوتری از زباله‌گردی باب شده است. چون از موتور سیکلت یا اتومبیل شخصی نیز در این راه بهره می‌گیرند. این‌گونه است که حمل و نقل زباله‌ها کمی آسان‌تر می‌شود. گروه‌هایی از بازنشستگان یا زنان جا مانده از معیشت روزانه نیز چشمشان به سوی مخزن زباله دوخته شده‌است. چون دستیابی به غذا برای ایشان امری مشکل می‌نماید. این گروه از زنان و مردان اغلب مواقع به دنبال گردآوری زباله نیستند بلکه برای تأمین قوت روزانه‌ی خویش به همین مخزن‌ها چشم دوخته‌اند. منظره‌هایی از این دست پیش از این کمتر دیده می‌شد ولی اکنون موضوعی جا افتاده است. مردم بی‌چیز و کم درآمد راهی غیر این سراغ ندارند و چنین رفتاری را ضرورت‌های زیستن در تهران به ایشان تحمیل نموده‌است. لابد چاره‌ای غیر از این برای گذران خویش نیافته‌اند.

هزاران دستگاه وانت‌بار نیز همه روزه از حاشیه‌های شهر راهی تهران می‌گردند تا به ظاهر اجناس مستعمل خانگی را از خانواده‌ها بخرند. این گروه از رانندگان بلندگویی نیز بر روی وانت خود نصب نموده‌اند که از بام تا شام خرید اجناس دست دوم خانگی را فریاد می‌زنند. در واقع آنان به دنبال خرید زباله‌های لوکس شهری راه می‌افتند. بخش‌هایی از زباله‌های خشک مخزن‌ها هم نصیب همین وانتی‌های دوره‌گرد می‌شود. به طبع حجم اقتصادی و گردش مالی آن را هم باید در جایی از اقتصاد زباله‌گردی به حساب آورد. فکرش را بکنید که هزاران نفر وانتی از صبح تا شب جلوی پنجره‌ی آپارتمان‌ها فریاد می‌زنند که اجناس دور ریختنی ایشان را بخرند. دولت رو به زوال جمهوری اسلامی از ساماندهی این نوع از اقتصاد سیاه بازمانده‌است.

جمهوری اسلامی اقتصاد رو به زوالی را فراهم می‌بیند. این نوع اقتصاد را می‌توان نتیجه‌ی طبیعی سیاست رو به زوال آن دانست. بدون تردید فروپاشی سیاسی، فروپاشی اقتصادی را در پی دارد و بالعکس فروپاشی اقتصادی هم فروپاشی سیاسی به دنبال خواهد آورد. چنان‌که در چنین سامانه‌ای بی‌سامان از فروپاشی است که انواع و اقسام اقتصاد سیاه نیز رشد می‌یابد. اقتصادی که در خفا زیر پوست‌های از سیاست حرکت می‌کند. جمهوری اسلامی چندان هم بدش نمی‌آید که بتواند چنین اقتصادی را سامان ببخشد. چون ضمن سامان یابی میتواند از ایشان عوارض و مالیات بگیرد. اما به دلیل فروپاشی اقتصادی و احتضار سیاسی خویش از توان لازم برای عملیاتی کردن چنین کاری بازمانده است.