
نوشته های زير در ادامه درج مطالبی در مورد جنگ و کشتار، اسرائيل، حماس، وضعيت غزه و موضوع فلسطين از نظر خوانندگان می گذرد با اين تاکيد که درج آنها به معنی تائيد اين مطالب نمی باشد.
- مغاک / ضرورت جهتیابی تازهی قطبنمای اخلاقی چپ / هانو هاویناشتاین
- جنایات جنگی در جنگ حماس و اسرائيل؛ قوانین بینالملل در این خصوص چه میگوید / يورونيوز فارسی
- بوعالم صنصال : چهار پرسش من پس از حمله حماس به اسرائیل / هفته نامه ماریان (چاپ پاریس) / ترجمهی علی شبان
- غزه؛ حقِ عصیان در برابر اشغالگر / اردلان باستانی (زمانه)
***
مغاک / ضرورت جهتیابی تازهی قطبنمای اخلاقی چپ
نوشتهی: هانو هاویناشتاین / ترجمهی: کمال خسروی
برگرفته از : نقد
توضیح مترجم: در روزهایی که نسلکشی جنایتکارانهی رژیم سرکوبگر و نژادپرست اسرائیل در غزه حتی صدای سینهچاکان «دموکراسی» و «حقوق بشر» را درآورده و چشمدریدگی و وقاحت رسانهها و سیاستپیشهگان غربی را به وهنی آشکار بدل کرده است، «لاپید»، نخستوزیر پیشین اسرائیل به صراحت میگوید که هر رسانهای که نگاهی عینی نسبت به رویدادهای جاری داشته باشد، هوادار حماس است، و هر رسانهای که موضع هردو طرفِ جنگ را منعکس کند، هوادار حماس است. رسانهها فقط باید یکصدا و بیچونوچرا موضع اسرائیل را منعکس و حمایت کنند. در چنین روزهایی، چپ مستقل اروپایی «روزهای سختی» را میگذراند. نوشتهی پیشِ رو، هرچند در تقدم و تأخر گزارش جنایتها ناچار است از حماس آغاز کند، اما نمونهای از تلاش برای درنیفتادن به پرتگاه دوگانههای تصنعی و بیبدیلی چپ است. (ک. خ.)
نسخهی کامل پیدیاف
***
يورونيوز فارسی: جنایات جنگی در جنگ حماس و اسرائيل؛ قوانین بینالملل در این خصوص چه میگوید
درگیری بین اسرائیل و نیروهای فلسطینی از زمان حمله ۷ اکتبر گروه شبه نظامی حماس باعث افزایش تعداد کشتهها به ویژه در میان فلسطینیها و اتهامات جنایات جنگی در هر دو طرف شده است.
مساله جنایات جنگی یکی از مواردی است که در دهههای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته و سازمانهای حقوقی در سراسر جهان تاکید دارند حتی در شرایط جنگی هم باید اصولی مد نظر قرار گیرد تا بتوان در حد امکان از جان باختن غیرنظامیان بیشتر جلوگیری کرد. اما بر اساس قوانین بینالملل این اصول و قواعد چیست؟
قواعد پذیرفته شده بینالمللی در خصوص درگیری مسلحانه از کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو که توسط همه کشورهای عضو سازمان ملل تصویب شده و با احکام دادگاههای بینالمللی جنایات جنگی تکمیل شده، پدید آمده است.
این قواعد درواقع مجموعهای از معاهدات در خصوص رفتار با غیرنظامیان، سربازان و اسیران جنگی است که در مجموع به عنوان «قوانین درگیریهای مسلحانه» و یا «حقوق بینالمللی بشردوستانه» شناخته میشود. این مجموعه قوانین چه برای نیروهای دولتی مانند اسرائيل و همینطور برای گروههای مسلح سازمان یافته از جمله شبه نظامیان حماس اعمال میشود.
چه اقداماتی می تواند قانون جنایات جنگی را نقض کند؟
دیده بان حقوق بشر مستقر در نیویورک، هدف قرار دادن عمدی غیرنظامیان، حملات موشکی بی رویه، و گروگان گرفتن غیرنظامیان توسط گروههای مسلح فلسطینی و همچنین حملات متقابل اسرائیل در غزه که منجر به کشته شدن صدها فلسطینی شد، به عنوان جنایات جنگی احتمالی ذکر کرده است.
گروگان گیری، قتل و شکنجه صراحتا بر اساس کنوانسیون ژنو ممنوع است، در حالی که حملات فراوان و بیوقفه اسرائيل به غیرنظامیان در نقاط مختلف غزه هم میتواند مشمول تحقیقات جنایات جنگی شود.
در پاسخ به حملات گروه تروریستی حماس، اسرائيل بار دیگر موج بیسابقهای از حملات را علیه مردم غزه که چندین سال است تحت محاصره اسرائيل قرار دارند، آغاز کرد. در این منطقه پیش از حملات اسرائيل ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر زندگی میکردند و اسرائيل با قویترین کمپین بمباران خود در تاریخ ۷۵ ساله درگیریهای میان اسرائيل و فلسطینیها کل مناطق نوار غزه را ویران کرد و تا کنون بیش از ۷ هزار فلسطینی در این حملات کشته شدهاند.
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد روز سهشنبه با ابراز نگرانی از «نقض آشکار قوانین بینالمللی بشردوستانه» در غزه، تاکید کرد که حملات حماس در خلاء ایجاد نشده و فلسطینیها از دههها اشغال اسرائيل رنج میبرند. او همچنین در اظهاراتی که اصلا به مذاق اسرائيلیها خوش نیامده از غیرنظامیان در غزه نیز حمایت کرد.
کنوانسیونهای ژنو چه میگویند؟
هدف کلی کنوانسیونهای ژنو و دیگر معاهدات بشردوستانه بینالمللی حمایت از غیرنظامیان در زمان جنگ و به حداقل رساندن رنج و تلفات آنها در مناقشات مختلف است. طبق قوانین درگیریهای مسلحانه، رزمندگان شامل اعضای نیروهای مسلح دولتی، نیروهای نظامی و داوطلبانه و گروههای مسلح غیردولتی میشوند.
محاصره غزه توسط اسرائيل در صورتی که غیرنظامیان را هدف قرار دهد به جای اینکه ابزاری مشروع برای تضعیف تواناییهای نظامی حماس باشد میتواند جنایت جنگی تلقی شود. هدف قرار دادن مستقیم غیرنظامیان یا اشیاء غیرنظامی بر اساس قوانین درگیری مسلحانه اکیدا ممنوع است. با این حال، از زمان حملات اسرائيل به نوار غزه موارد این چنینی بسیار مشاهده شده است.
هرچند موارد استثنایی وجود دارد که میتواند مراکز غیرنظامی را به اهداف نظامی قانونی تبدیل کند اما در آن صورت هم حملات به اهداف نظامی باید متناسب باشد به این معنی که نباید به تلفات بیش از حد غیرنظامیان و یا آسیب به مراکز غیرنظامی منجر شود.
کدام نهادها میتوانند جنایات جنگی ادعایی را دادگاهی کنند؟
اولین دادگاهی که در صف رسیدگی به جنایات جنگی ادعایی قرار می گیرد، حوزه های قضایی محلی هستند، در این مورد دادگاههای اسرائیل و سرزمین های فلسطینی. اگر متهمان فلسطینی به جنایات در اسرائیل و همه اسرائيلیهای مرتکبان جنایات در غزه در داخل محاکمه نشوند، دادگاه کیفری بین المللی (ICC) در لاهه تنها نهاد حقوقی بینالمللی است که میتواند اتهامات را مورد بررسی قرار دهد.
اساسنامه دادگاه بینالمللی کیفری رم به این نهاد اختیار قانونی میدهد تا در مورد جنایات ادعایی در قلمرو اعضای خود یا اتباع آنها تحقیق کند، در صورتی که مقامات داخلی «نخواهند یا قادر به انجام این کار نباشند.»
نقش ICC چیست؟
دادگاه کیفری بینالمللی (ICC)، دادگاه دائمی جنایات جنگی جهان، در سال ۲۰۰۲ در لاهه افتتاح شد. این دادگاه صلاحیت رسیدگی به جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و نسلکشی را در ۱۲۳ کشور عضو یا اتباع آن دارد.
بسیاری از قدرت های بزرگ جهان از جمله چین، ایالات متحده، روسیه، هند و مصر عضو نیستند. دیوان کیفری بینالمللی سرزمینهای فلسطینی را به عنوان یک کشور عضو به رسمیت میشناسد، در حالی که اسرائیل صلاحیت دادگاه را رد می کند و به طور رسمی با آن تعاملی ندارد.
با بودجه و کارکنان محدود، در حال حاضر دادستانهای دیوان کیفری بینالمللی در حال بررسی ۱۷ پرونده از اوکراین و افغانستان گرفته تا سودان و میانمار هستند.
دیوان کیفری بینالمللی از سال ۲۰۲۱ تحقیقات مستمری را درباره اتهامات جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت در سرزمینهای فلسطینی انجام داده است اما تاکنون هیچ حکم بازداشتی در این خصوص صادر نشده است.
***
هفته نامه ماریان (چاپ پاریس) / ترجمهی علی شبان: بوعالم صنصال : چهار پرسش من پس از حمله حماس به اسرائیل
برگرفته از عصرنو
اشاره :
پیش از اینکه پرسش های موشکافانه ی بوعالم صنصال، نویسنده هفتادو چهار ساله الجزایری را که توانسته در ردیف نویسندگان نامدار معاصر فرانسه جا باز کند، بخوانیم، اشارهای میکنم به دیدگاه تازه ونسان لومیر Vincent Lemir تاریخ نگار فرانسوی که سالها اداره مرکز پژوهش های فرانسه در اورشلیم را به عهده داشته و آثار پر ارزش زیادی در این زمینه به علاقهمندان به تفکر و تفحص عرضه کرده است. این پژوهشگر فرانسوی در گفتگوی خود با روزنامه لوموند - ۱۴ اکتبر ۲۰۲۳- میگوید از زمان حمله حماس به اسرائیل، وارد دوره ای گنگ و پیچیده شدهایم که هنوز نمیدانیم آن را چگونه میشود نامید. و در مورد نامیدن ۱۱ سپتامبر دیگری برای اسرائیل، او معتقد است از دیدگاه قربانیان و شوکی که بر جامعه ی اسرائیل وارد آورده ، میتوان این مقایسه را پذیرفت . اما اشاره به ۱۱ سپتامبر انگیزه مهاجمان را روشن نمی کند، زیرا حماس مانند القاعده بخشی از جهاد ی بینالمللی نیست. حماس جنبشی است که هم ناسیونالیست و هم اسلام گراست. و آماده است تا بد ترین سیاست را برای دستیابی به «تاسیس یک کشور مستقل و مستقل فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷» همانطور که در نسخه اصلاح شده منشور ۲۰۱۷به آن اشاره شده است، دنبال کند. هدف حماس از این اقدام هولناک، سوق دادن اسرائیل به سراسیمگی برای ایجاد تله ای دوگانه است : نخست استرا تژیک و سپس تله ای اخلاقی. تله ی راهبردی شامل ِ آوردن سربازان اسرائیلی به غزه است، جائی که جنگجویان حماس در انتظار آنها هستند که توسط شبکه ای عظیم از پناهگاه های زیرزمینی محافظت می شود.تراکم جمعیت غزه بالاترین میزان در جهان است و آن را به صحنه عملیاتی مهیب برای ارتش منظم تبدیل کرده است. و تله اخلاقی عبارت از تحریک اسرائیل به دست زدن و مرتکب شدن جنایات جنگی در مقیاس بی سابقه ای است. و در نهایت هدف حماس ایجاد یک چرخش بی سابقه نسبت به این عملیات در افکارعمومی جهان است. ع.ش و اینک مقاله بوعالم صنصال، Boualem Sansal نویسنده الجزایری که در آثارش به عنوان یک رمان نویس و مقاله نویس، وظیفه خود دانسته تا کارهایش را وقف بررسی بربریت اسلامیست ها کند و پس از حمله حماس به اسرائیل در روز شنبه ۷ اکتبر ۲۰۲۳، پرسش هایی را درشماره ۱۶ اکتبر ۲۰۲۳هفته نامه ماریان مطرح میکند که در زیر میخوانیم* : جنگها مانند فصل ها، روی زمین میآیند وُ می روند. برخی هستند که مدتی دوام میآورند و برخی دیگر که طول میکشند وَ دنیا را زیر و رو می کنند.همه ی جنگها برای قربانیان آن وحشیانه و برای کسانی که آنها را راه میاندازند مشروع هستند. چه کسانی را متهم کنیم؟ چه کسی را تبرئه کنیم؟ و ما تا کجا میتوانیم برگردیم، به عثمانی ها، به دوران باستان و نوسنگی و سرانجام تا کجا میتوانیم به عقب برگردیم؟ پس راز کجاست؟ در خود جنگ، این ابتذال و پیش پا افتادگی ی نظم جهانی که بشریت را برای اطمینان از پایداری خود، مجبور به پذیرش آن می کند. و همزمان، در شگفت ماندن ما از پوچی و تظاهر به بیهوده ماندن در برابر جنگ است که سعی میکنیم در آن منطقی پیدا کنیم.و درست از اینجاست که ما با بکارگیری دروغ، انکار، امتناع از واقعیت،بیش از پیش به دنبال پاسخهای پیش ساخته در جستجوی منطق و حقیقت هستیم.
خطر یک جنگ جهانی سوم
از ۷ اکتبر، همه نگاهها در جهان (قلب ها هم؟) به سمت اسرائیل و غزه است.چیز جدیدی نیست، یک جنگ دیگر، بربریت
فراوان، مرگ های متعدد،پرسش های فراوان، نا گفته ها، پیشداوری ها،اخبار جعلی. تاریخ مثل همیشه تکرار می شود. ولی منبع و ریشه آن گوناگونند، همان روز است ولی همان قرن نیست که چنین اتفاقی می افتد.
چه کار کنم خدای من، چکار کنم؟ فقط در مورد قدرتهای پیشرو جهانی صحبت کنیم، همه ی روسای جمهور، آنها که مسأله اسرائیل و فلسطین را پیش ِ روی خود دارند، و یا فراتر از آن اسرائیلی – عربی و یا حتی پر حجم تر از اینها،یهودی – اسلامی، همگی سرشان به سنگ خورده است. این بدان معناست که در سطح خود ِ من، فقط باید سر خود را پایین باندازم و راهم را ادامه دهم. کاری که قرار است بکنم همین است، اما پیش از آن باید چهار پرسش را مطرح کنم :
۱- آیا محمود عباس، رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین می دانست که حماس در حال انجام چه کاری است؟ آیا او دولت اسرائیل را از این مقدمات حمله آگاه کرده است؟این پرسش ها باعث انفجار و گنداندن بیشتر اوضاع در کرانه باختری خواهد شد. شهرک نشینان تصور خواهند کرد که طرحی مشابه در کرانه باختری مداخله می کند و آنها را وادار به افزایش کنترل خود بر سرزمین های کرانه باختری مینماید. و در اینصورت ساکنان کرانه باختری را به دریا میاندازد یا آنها را در محلی زیر آوار زاغه هایشان دفن می کند. بنابراین فرد واقعی مسئول ،ابو مازن (لَقَب محمود عباس) خواهد بود که امکاناتی فراهم کند تا اسرائیل را به تصرف غزه تشویق نماید و خود را از شر حماس و دلقک های ریشوی او که در لباس بمب گذاران انتحاری ظاهر میشوند، خلاص کند.
۲- چرا ایرانیان [ جمهوری اسلامی. مترجم] در چارچوب پیکربندی جدید ژئواستراتژیک طراحی شده تحت عنوان Brics** ( که باید توجه داشته باشیم که در آن مسیحیان کاتولیک و پروتستان، مسلمانان سنی و شیعه، بودایی ها، هندو ها جز یهودی ها) حضور دارند، دست به طرح های عظیمی زدهاند و آنها از طرح جنایتکارانه حماس که هیچ چیز مثبتی به همراه ندارد و تنها تحریم و انزوای بیشتر را میرساند ، پشتیبانی می کنند؟ و شاید تا آنجا پیش روند که اسرائیل را به هر وسیلهای که ممکن است تشویق به حمله کنند. و نتیجه آن میتواند جنگ سوم و آخرین جنگ جهانی باشد.
به سوی یک جمهوری الهی- دینی ِ ارتدکس
۳- چرا فلسطینی ها به ویژه اهالی غزه اینقدر منفعل هستند؟ چرا آنها علیه دیوانگان حماس و دستگاههای فاسد سازمان آزادی بخش فلسطین( OLP ) که از سال ۱۹۴۸ ( زمان پناهندگی اجباری فلسطینی ها) بر آنها حکومت میکنند و آنها را از مصیبتی به مصیبت دیگر می کشانند، قیام نمی کنند؟ و سرانجام چه زمانی سرنوشت خود را به دست خواهند گرفت و به دولت های عربی که از آنها به عنوان متغیر تنظیم و تعدیل در سیاست خارجی و یا برای شعارهایی در آشپزخانه ی داخلی خود برای سرکوب بهتر ملت خودشان استفاده می کنند، دست خواهند کشید؟
۴- دموکراسی بزرگ و زیبایی که اسرائیل است، به سرعت در حال تبدیل شدن به یک جمهوری تئوکراتیک فوق ارتدکس، بر اساس مدل ایرانی و یا سعودی است. به زودی کاست مردان ریشو با کلاه بزرگ می آیند تا ارتش خود را داشته باشند؛ مانند پاسداران در ایران یا حزب – دولت – ارتش حزب الله لبنان. آیا اسرائیلی ها نیز مانند اعراب در تسلیم مرگبار در برابرنظم دینی گرفتار شده اند؟ در اینجا ما مستقیماً به سمت جنگ واقعی ادیان پیش می رویم.ما این را برای برادران غزه و اسرائیلی خود نمی خواهیم. این جنگها برای باز سازی جهان، هیچ بازمانده ای را پشت سر نمی گذارند.
چه کسی میتواند به ما در پاسخ به این چهار پرسش کمک کند؟مردم به روشنگری نیاز دارند. و این امر بیش از پیش ضروری است.
___________________________
** گروهی از شش کشور از جمله آنها چین، روسیه و جمهوری اسلامی که در صحنه بینالمللی و بویژه از نظر اقتصادی خواستار مقابله با آمریکا و اتحادیه اروپا هستند.
***
اردلان باستانی (زمانه) : غزه؛ حقِ عصیان در برابر اشغالگر
من از زاویهی اشغال به فلسطین نگاه میکنم. از حسی مشترک که آنها و ما کُردها، چه در دیاربکر چه در سلیمانیه یا در سنندج و قامیشلو داریم؛ حس اشغال، حس این که آمدهاند و در خانهی خودت از بودن محرومت کردهاند.
إرحل.. قالوا لي جند أتوا من بعيد قالوا إرحل (حسن ضاهر)
نه ۷۵ سال بلکه گذر هزاران سال هم توان پاک کردن این حقیقت را ندارد که اشغالگران فلسطینیها را از خانهشان راندهاند.
ادبیات تولیدشده در باره فلسطین، سابقهی اشغالگری و نیستکردن سیستماتیک فلسطینیها چه در کمیت و چه در کیفیت در حدی است که دیگر “نمیدانم” و “پیچیده است” و دیگر بهانههای مرسوم را بدون استثنا رد میکند و نیازی به توضیح واضحات نیست. امروز دیگر تنها باید پرسید از کجا و کدام زاویه به فلسطین نگاه میکنید؟
من از زاویهی اشغال به فلسطین نگاه میکنم. از حسی مشترک که آنها و ما کردها، چه در دیاربکر چه در سلیمانیه یا در سنندج و قامیشلو داریم؛ حس اشغال، حس این که آمدهاند و در خانهی خودت از بودن محرومت کردهاند. مهم نیست سربازانشان از دور آمدهاند یا نزدیک. اهمیتی ندارد که پیش از استقرار دولتملت همزیستی داشتهایم یا نه! مهم یک چیز است: آنها اشغالگرند!
تجربهی همین چند روز و گفتوگوهایی که در جمعهای چپ اروپایی و ایرانی و حتی ترک داشتهام یک نکتهی قابل توجه را برای من روشن کرد: انتخاب و چینش کلمات و جملهسازیها. من همچنان زبانآموزم و تا ابد هم شاید زبانآموز بمانم، اما در این یک هفته به اندازهی تمام مدت سکونتم در آلمان جملات مجهول شنیدم و قاعدهی جملهسازی مجهول ملکهی ذهنم شد!
گمان نمیکنم کسی متوجه خشونتی که در جملات مجهول در رابطه با اشغالگری پنهان میشود، شده باشد. خشونت این جملات در نادیدهگرفتن سالها در زادگاه خود بیگانه شدن است. زندگی تحت اشغال و احساسات ناشی از آن قابل گفتن است اما در قابل انتقال بودنش شک دارم. شک به اینکه جملهی “آمدند و گفتند برو” برای همه یک معنا داشته باشد. به یقین برای خیلیها فقط محتوای شعرهایی است که محمود درویش سروده است.
اما حقیقت این است نه این سه کلمه تمامی خشونت اشغالگری را در خود دارند. آمدند یعنی پیشتر اینجا نبودهاند، میتوانستند مهمان باشند، میتوانستند حتی همسایه شوند. اما نه! اینگونه نیست، آنها آمدهاند و با خودشان چیزی داشتهاند که توان امر به رفتن را داشته باشند. اشغال این است؛ اشغال یعنی ناتوان کردن بینهایت ساکنین یک مکان.
اشغال تنها امر به رفتن نیست چنانکه در فلسطین اتفاق افتاده است. اشغال یک اجبار دیگر را هم به همراه دارد، اجبار به شورش. برخلاف تصور، اشغالگران تسلیمشدن دیگری را در دستور کار قرار ندادهاند. اشغال نابودی دیگری را میخواهد. رفتن از فلسطین یا آسمیله شدن در اشغالگران همانند اتفاقی که در ترکیه برای کردها افتاد، اشغالگران را راضی نمیکند چرا که اشغال تنها به مسلهی زمین ختم نمیشود که اگر ساکنین کوچانده شوند یا در زبان و فرهنگ و مذهب دیگری ذوب شوند، به پایان برسد. اشغال تنها با نابودی تکمیل میشود، چرا که وجود داشتن ملت تحت اشغال حتی در شرایط تبعید اجباری یا آسمیلهشدن هم باعث فراموشی نمیشود. زنده بودن خاطرهی وطن عصیان میآورد. عصیانی که در خاورمیانه چه در فلسطین و چه در کردستان خاموشی نداشته و نخواهد داشت.
خواست آنها ــ اشغالگران ــ نابودی اشغالشدگان است. نابودی که از کورهراه فراموشی عبور میکند. باید فراموش کنید که فلسطینی وجود داشته است. باید فراموش کنید که کردستان اسم سرزمینتان است و چون این فراموشی ممکن نیست، پس نسلکشی شروع میشود.
این دو ملت به عصیان واداشته شده در برابر اشغالگری تنها یک راه داشتهاند. توسل به سلاح. مگر غیر از این است که صدای سلاح در ترکیه توانسته است انکار وجود کردها را به عقبنشینی وادارد و دولتی که در خانهها هم سخن گفتن به زبان ممنوعه را تحمل نمیکرد به مذاکره با همان مردم ناموجود مجبور کند؟
عصیان فلسطین یا کردستان اجباری است که اشغال و اشغالگر بر آنان تحمیل کردهاند. اشغال تبدیل دیگری به خود نیست بلکه بنا کردن زندگی بر گورستان دیگری است. مبارزه با اشغالگری فراتر از مبارزهی طبقاتی یا مبارزات دموکراتیک است و با گذارههای اخلاقی از پیشنوشته نمیتوان برای آن حد و حدود تعیین کرد.
مردمی که توسط بعثیهای عراقی کوچانده و در اردوگاهها زندانی شدند و در نهایت خویشانشان به زیر خاک فرستاده شدند جهان را نمیتوانند از دریچهای آنی ببینند که اشغال و نسلکشی را تجربه نکرده است و میتواند با “عقل سرد” انواع شورش و انواع مشروع و غیر مشروع شورش را تجزیه و تحلیل کند.
مردم تحت اشغال با تمام امکانات و از تمام راههای موجود عصیان میکنند. تمامی این راهها هم برای آنان مشروعیت دارد. آنها مشروع یا نامشروع بودن این عصیان را از دیگران طلب نمیکنند چرا که مشروع بودن مقاومت در برابر اشغالگری را بهصورت پیشینی و از خلال پروسهی اشغال کسب کردهاند.
شورشی که مردم محروم شده از بودن به آن مجبور میشوند گاهی با منطقی که از زاویهی اشغال شده موضوع را نمیبیند همخوانی ندارد؛ شورشهایی که شکستشان از همان اول پیداست، شورشهایی که از همان آغاز، انجامش نسلکشی بیشتر است.
غزه را چه روزهایی به یاد میآوریم؟ جوابمان احتمالا فراتر از این نمیرود؛ فقط روزهایی که غزه زیر آتش است و کودکانش میمیرند یا روزهایی مشخص از سال که برای نمایش همبستگی در خانه سرودهای فلسطین را بشنویم!
«عقل سرد» یا آنان که تجربه اشغال شدن، رانده شدن از خانه، سرزمین و تحقیر روزمره را ندارند احتمالا میپرسد؛ مگر اینها از جانشان سیر شدهاند که با وجود آگاهی از شکست حتمی میروند وسط شهری که دور تا دورش را تانکهای ناتو گرفتهاند، سنگر ببندند و شورش کنند؟
مگر اینها ابتداییترین مسایل سیاسی را نمیدانند که تهدید به استفاده از سلاح شیمیایی یا نابودکردن را جدی نمیگیرند و علیه درندهترین ارتش بعثی قیام میکنند؟
مگر اینها نمیدانند که اسراییل شوخی ندارد؟
همهی این سوالات غلط است. مردم در اشغال راه دیگری ندارند. عصیان میکنند چون عصیان تنها راه ممکن است. راهی نه به زندگی یا مرگ حتمی. تنها عملی که میتوانند و مجبورند به انجام آن همین عصیان است چرا که اشغالگر به هیچ چیزی رضایت نمیدهد. موضوع زمین نیست، زبان هم نیست، دین هم نیست. مگر در ترکیه زبان ممنوع نشد؟ کوچ اجباری مگر اتفاق نیفتاد؟ مگر اکثریت یک مردم را در زبان ترکی و سرزمین ترکی ذوب نکردند؟ پس چرا دولت ترکیه رضایت نمیدهد به پایان سرکوب؟ چه میخواهد از همچنان تهاجم نظامی گاه و بیگاه و محاصره و بازداشتهای همیشگی؟
روشن است؛ خواست آنها _ اشغالگران_ نابودی اشغالشدگان است. نابودی که از کورهراه فراموشی عبور میکند. باید فراموش کنید که فلسطینی وجود داشته است. باید فراموش کنید که کردستان اسم سرزمینتان است و چون این فراموشی ممکن نیست، پس نسلکشی شروع میشود. عصیان هم علیه همین فراموشی است. عصیان برای فراموش نکردن و فراموش نشدن.
مردمی فراموش شده که سالهاست چکمهی سربازان را روی صورت خود میبینند و مشمول هیچ قانونی هم نمیشوند، حتی هیچ فریادرس ریاکاری ندارند و در تنهایی مطلقاند، رفتارشان را با تراز اخلاق دیگران تنظیم نمیکنند.
اگر میخواهیم با «ترازهای اخلاقی» مرسوم در باره غزه حرف بزنیم پیش از آن باید از خودمان بپرسیم؛ غزه را چه روزهایی به یاد میآوریم؟ جوابمان احتمالا فراتر از این نمیرود؛ فقط روزهایی که غزه زیر آتش است و کودکانش میمیرند یا روزهایی مشخص از سال که برای نمایش همبستگی در خانه سرودهای فلسطین را بشنویم!
کردستان را چه زمان به یاد میآوریم؟ در روزهایی که ارتشها و گروههای جهادی به آن حمله میکنند، یا یک زندانی اعتصاب غذا میکند، یا نه روزهایی که تمامی زندانیان کرد در ترکیه اعتصاب غذا میکنند یادمان میافتد کردستان وجود دارد. روزهایی که تانک و پاسدار در خیابانهای کردستان رژه میروند و با کوچکترین اعتراضی تیراندازی کور میکنند هم بسیاری کردستان را به یاد نمیآورند.
پس بگذارید با این تمام کنم؛ عصیان در غزه، کردستان و هر سرزمین اشغالشدهای از منطق ما پیروی نمیکند و اهمیتی هم برای محکوم کردن یا نکردن ما قایل نیست، چرا که عصیان، گدایی حمایت نیست. عصیان یادآوری زندگی تحت اشغال است و اشغالشده تمامی امکانات را در اختیار میگیرد برای این به یادآوردن.