پذیرش اندیشه مارکسیسم – لنینیسم به مثابه جهانبینی، پیشبرد مبارزه طبقاتی، در سطح ملی و بینالمللی، علیه سرمایه داری و امپریالیسم جهانی، و برای دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان شهر و روستا، به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت برای خلقهای ايران از محورهای اصلی دیدگاه چریکهای فدائی بود. مبارزه برای براندازی رژیم دیکتاتوری وابسته به امپریالیسم شاه، از طریق فراهم کردن زمینه انقلاب توده ای، و برای برقراری جمهوری دمکراتیک خلق، نیز از جمله باورهای سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بود که در آن، البته، مبارزه مسلحانه نقش محوری داشت. در همین حال، حتی در آن شرایط دشوار زندگی و فعالیت چریکی، بحث و جدل های درونی و بعدأ بیرونی پیرامون سیاستهای سازمان در جریان بود و همانطور که این بحثها، و مباحثات بعد از انقلاب، آشکار می سازد، مبانی فکری و دیدگاهی جنبش فدائی مسلمأ عاری از ابهامات، کمبودها، خطاها و انحرافات نبوده و همین امر نیز، بنوبه خود، یکی از زمینه های بروز و تشدید اختلافات و انشعابات بعدی بوده است.
اطلاعيه سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران :
پنجاهمین سالگرد حمله به پاسگاه سياهکل در ١٩ بهمن ماه ١٣٤٩
(تولد سازمان چريکهای فدائی خلق ايران)
حرکتی که در ١٩ بهمن ١٣٤٩ با حمله یک گروه چریکی به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل آغاز شد، بزودی به سمبل مهم مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری شاه تبدیل گردید.
در شرایطی که مقاومت و مبارزه سیاسی به واسطه قلع و قمع مخالفان و معترضان توسط رژیم حاکم، و یا به دلیل در پیش گرفتن سیاست «صبر و انتظار» و یا سازش طلبی از جانب نیروهای سیاسی، به رکود و بن بست دچار گشته بود و در وضعیتی که سکوت و سانسور و خفقان آریامهری، روحیه یأس و انفعال سیاسی را بر جامعه مستولی گردانده بود، جرقه ی را که پیشتازان فدائی در جنگلهای شمال برافروخته بودند، طی مدتی کوتاه به صورت مشعلی فروزان درآورد که راه مبارزه را برای نیروهای آگاه روشنفکر و جوانان جویای آزادی و عدالت، در بسیاری از شهرهای کشور روشن ساخت.
چريکهای فدائی خلق، که از بهم پيوستن دو گروه به رهبری رفقا بيژن جزنی و حسن ضیاظريفی از يک طرف و از طرف ديگر به رهبری رفقا مسعود احمدزاده و امير پرويز پويان موجوديت پيدا کرده بودند، توانستند افراد و محافل چپ طرفدار مبارزه مسلحانه را پيرامون خود گرد آورند و با حمله به پاسگاه سياهکل در ١٩ بهمن ماه ١٣٤٩، سازمان چريکهای فدائی خلق ايران را بنيان گذارند.
تشکیل «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران»، فصل نوین و پرباری در تاریخ پر فراز و نشیب جنبش کمونیستی و چپ میهن ما گشود. در مواجه با شدت سرکوب و اختناق رژیم ستم شاهی و به رغم ضربات سختی که متحمل گردید، سازمان فدائیان با برخورداری از زمینههای عینی رشد و گسترش رادیکالیسم و جنبش انقلابی، به حیات و فعالیت خود ادامه داد. هرچند سازمان از پیوندهای گسترده با تودهها بیبهره بود، ولی حرکت بنبستشکنانه و مبارزات و مقاومتهای قهرمانانه فدائیها در خیابانها و زندانها، همدردی و حمایت وسیعی را بین دانشجویان و جوانان در داخل، و پشت جبهه نسبتأ نیرومندی را در خارج از کشور بوجود آورده بود.
رویداد سیاهکل و تداوم نبردهای دلیرانه گروهی از جوانان آگاه و از جان گذشته برای آزادی و رهائی، بازتاب در خور توجهی در میان روشنفکران در عرصههای هنری، ادبی و فرهنگی یافته و به این حرکت جلوهای حماسی داده بود.
برخلاف برخی تصورات که خصوصأ پس از انقلاب مطرح شده و می شود، بنیانگذاران جنبش فدائی، صرفأ جانهای پرشوری نبودند که در عصیان علیه بی عدالتی و سرکوبگریهای دیکتاتوری شاه، جان باختهاند، بلکه برخوردار از اندیشهها و دیدگاههائی بودند که نه تنها در عرصه عمل که در زمینه نظری نیز نقطه عطفی در تاریخ جنبش چپ ایران پدید آوردند و این دیدگاهها و باورها، طبعا، بایستی در زمینه تاریخی، در سطح ملی و جهانی، آن دوران مشخص، مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.
پذیرش اندیشه مارکسیسم – لنینیسم به مثابه جهانبینی، پیشبرد مبارزه طبقاتی، در سطح ملی و بینالمللی، علیه سرمایه داری و امپریالیسم جهانی، و برای دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان شهر و روستا، به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت برای خلقهای ايران از محورهای اصلی دیدگاه چریکهای فدائی بود. مبارزه برای براندازی رژیم دیکتاتوری وابسته به امپریالیسم شاه، از طریق فراهم کردن زمینه انقلاب توده ای، و برای برقراری جمهوری دمکراتیک خلق، نیز از جمله باورهای سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بود که در آن، البته، مبارزه مسلحانه نقش محوری داشت. در همین حال، حتی در آن شرایط دشوار زندگی و فعالیت چریکی، بحث و جدل های درونی و بعدأ بیرونی پیرامون سیاستهای سازمان در جریان بود و همانطور که این بحثها، و مباحثات بعد از انقلاب، آشکار می سازد، مبانی فکری و دیدگاهی جنبش فدائی مسلمأ عاری از ابهامات، کمبودها، خطاها و انحرافات نبوده و همین امر نیز، بنوبه خود، یکی از زمینه های بروز و تشدید اختلافات و انشعابات بعدی بوده است.
فدائیان آن زمان، ضمن ابراز همبستگی با «انترناسیونالیسم پرولتری»، مهمترین وظیفه ملی و انترناسیونالیستی خود را تلاش در جهت توسعه جنبش انقلابی در ایران می دانستند. در همین رابطه، مرزبندی و مقابله با سیاستهای «حزب توده ایران»، نقد و رد وابستگی و انفعالطلبی این حزب و یا سیاستهای تسلیمطلبانه و رفرمیستی آن، نیز یکی از انگیزهها و عوامل شکلگیری جنبش فدائی بوده است. پیکارجوئی (میلیتانتیسم)، مبارزه قاطع و رودررو با رژیم دیکتاتوری شاه، ترویج روحیه مبارزاتی در دورانی که سانسور و سرکوب و اختناق مستولی شده بود، و همچنین صداقت در باورها، یگانگی در حرف و عمل، پایبندی به آرمانها و فداکاری در راه تحقق آنها، از دیگر خصوصیات بارزی بود که هویت و سنت فدائی را تعریف و تبیین می کرد.
نه تنها مبارزه با وابستگی سیاسی و اقتصادی به امپریالیسم و تأمین استقلال ایران، بلکه استقلال در تحلیل از موقعیت و شرایط مشخص جامعه ایران و اتخاذ سیاست بر این مبنا به عنوان یک سازمان سیاسی مستقل، وهمچنین استقلال نسبت به صف بندیهای موجود در آن دوره «جنبش جهانی کمونیستی»، یکی دیگر از ویژگیهای برجسته جنبش فدائی بود.
در حالی که بر اثر ضربه سهمگین رژیم در 8 تیره 1355، رهبری و بخش بزرگی از کادرهای سازمان چریکها جانباخته و تعداد اعضای سازمان به چند ده نفر کاهش یافته بود، در آستانه انقلاب 1357، دهها هزار نفر از هواداران سازمان در دانشگاهها و مدارس و محلات فعال بودند و نقش مهمی در جریان آن ایفا نمودند و در فردای انقلاب، جمعیت میلیونی حامی مبارزات و خواستههای آن بودند. به دلیل علاقه و اعتماد تودهها به فداکاریها و پیکارهای حماسه آفرینانان سیاهکل طی دوره کوتاه 1349-57 بود که سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به بزرگترین جریان سیاسی چپ سراسری تبدیل گردید و اعضا و هواداران آن، در اقصی نقاط کشور، درگیر مبارزات جاری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم شدند.
با وقوع انقلاب بهمن، تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی گستردهای در جامعه ایران رخداد. چریک فدائی هم طبیعتا باید متحول میشد. فصل دیگری در مبارزه چپ ایران گشوده شده بود. «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران» میبایست از یک سازمان چریکی مخفی به یک سازمان سیاسی علنی در سطح ملی فرامیروئید. اما دگردیسی یک سازمان چریکی به یک حزب سیاسی به این سادگیها نیست و زمان لازم داشت تا تمامی ابزار لازم برای آن که فدائی از یک «چریک» به یک فعال سیاسی «حزبی» فراروید، فراهم آید. متاسفانه سیر و شتاب حوادث، زمان لازم را به این دگردیسی نداد. فدائی آرمان داشت و طرحهای کلی و بزرگ، اما برنامه مشخصی نداشت. سال اول در مقابل تلاش نیروهای مذهبی طرفدار خمینی برای تثبیت حکومت اسلامی مقاومت کرد. از عدم شرکت در رفراندوم «جمهوری اسلامی» و «تصویب قانون اساسی» تا مخالفت با بستن دانشگاهها و مقاومت در مقابل تهاجم حکومت اسلامی به مردم کردستان و ترکمن صحرا و پشتیبانی از مردم و طرح خواستههای کارگران و زحمتکشان و همگامی با آنان در هر کجا که لازم بود. اما روحیه چریکی برای حل و فصل فشار سیاسی جامعه پس از انقلاب ۱٣۵۷ کافی نبود. حکومت مستقر شده با شتاب در صدد تثبیت خود و قلع و قمع مخالفین و دگراندیشان بود و هر روز از گوشهای از ایران خبری میرسید و «فدائی» حاضر در صحنه از «رهبری» چارهجوئی میکرد. بتدریج، زیر فشار رویدادها و حوادث، ناتوانی «رهبری» در یافتن پاسخ سیاسی آشکار میشد، که خود منشاء درگیریهای درونی در سطح رهبری شد. رهبری پاسخی برای «چه باید کرد؟» نداشت. انشعاب گریزناپذیر بود. تلاش بسیار شد تا انشعاب را به اختلاف بر سر «مشی مسلحانه» تقلیل دهند، ولی آشکار بود که فقدان «مشی سیاسی» روشن دلیل اصلی انشعاب «اقلیت-اکثریت» و بسیاری از انشعابهای بعدی در جنبش فدائی بود.
ناگفته پیداست که تغییر و تحولات بزرگی در جهان و تحولات زیادی در جامعه ما، طی نیم قرن گذشته، صورت گرفته است که قطعأ برنامهها، سیاستها و فعالیتهای هر سازمان و جریان جدی سیاسی چپ، اعم از فدائی و غیر فدائی هم نمیتوانست و نمیتواند برکنار و فارغ از تأثیرات گوناگون آنها باشد. اما هر گاه آرمانها و خصوصیاتی تحت عنوان «سنت» یا «میراث» فدائی در میان باشد، باید دید چه خصلتها و ویژگیهائی بوده که یک سازمان چریکی با دیدگاههای برشمرده را به یک نیروی سیاسی چپ و برخوردار از حمایت بخشی از تودهها در فردای انقلاب فرا رویاند. با وجود همه تغییر و تحولات 50 سال اخیر، آشکار است که خواست آزادی و برابری، رهائی از جورو ستم و بهره کشی، و یا عدالت خواهی و رهائی طلبی، از آرمانها و اهداف اصلی بنیانگذاران جنبش فدائی بوده و در جامعه امروز نیز برای هر نیروی چپ و طرفدار سوسیالیست مسلمأ مطرح و مورد نظر است.
میزان پایبندی هرکدام از سازمانها وجریاناتی که امروزه خود را «فدائی» مینامند، طبعأ با وفاداری آنها نسبت به آرمانها و ویژگیهای اصلی معرف جنبش فدائی سنجیده میشود و نه آن که نام «فدائی» بر پیشانی دارند. در پی پراکندگی و انشعابات متعددی که در این طيف رخ داده، هرکدام از جریانات مسیرهای غالبأ متفاوت و بعضأ متضادی را پیموده و هر یک تغییرات گوناگونی را از سر گذراندهاند. پیداست که هر کدام از آنها نیز باید پاسخگوی اعمال و سیاستهای خود باشند که طی دوره بعد از انقلاب، خصوصأ در رابطه با رژیم اسلامی حاکم، به پیش برده و میبرند.
در پنجاهمین سالگرد بنیانگذاری جنبش فدائی، یاد و خاطره حماسه سازان سیاهکل و همه رزمندگان فدائی را که در صحنههای نبرد نابرابر، در زندانها و شکنجهگاهها و یا در برابر جوخههای تیرباران، سرافرازانه جان باختند، گرامی میداریم.
سازمان ما، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، که ثمره وحدت سه جریان فدائی است، خود را متعلق به اين گذشته و ميراث دانسته و در راه تحقق آرمانهای والای بنیانگذاران این جنبش مبارزه میکند.
هدف مقدم سازمان ما، سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار نظام جمهوری دمکراتیک و لائیک در ایران است. ما بر آن بوده و هستیم که جمهوری اسلامی، در کلیت آن، مانع اصلی تکامل جامعه ایران و تحول دمکراتیک آن است. ما خواستار جدائی کامل بین دین و دولت بوده و هر نوع حکومت دینی را در تضاد با اصول و موازین دموکراسی میدانیم. ما پایان نظام سلطنتی را دستاورد تاریخی مردم ایران، و هرگونه بازگشت حکومت موروثی را مغایر با معیارهای دمکراسی و برخلاف روند تحول دمکراتیک جامعه مان می دانیم.
از نظر ما به زیرکشیدن جمهوری اسلامی، نیازمند سازمانیابی و به میدان آمدن اکثریت مردم جامعه و همچنین گسترش جنبش های اجتماعی گوناگون از جمله کارگران و زحمتکشان، مزد و حقوق بگیران، فرودستان، زنان، مليتهای تحت ستم و قشرها و نیروهای آزادیخواه، دمکراتیک و لائیک و برقراری پیوند میان آنهاست.
سازمان ما در دفاع از خواستهای کارگران و زحمتکشان، علیه نظام سرمایه داری و برای برقراری سوسیالیسم مبارزه می کند و سوسیالیسم را از دمکراسی جدائی ناپذیر می داند.
از نظر ما همکاری، همگرائی و اتحاد نیروهای چپ برای استقرارنظامی دمکراتیک و لائیک و همچنین برای گسترش دمکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم یک ضرورت است. ما به عنوان یک نیروی چپ سوسیالیست برای اتحاد نیروهای چپ و برآمد گفتمان چپ، و همچنین برای ایجاد و گسترش ائتلاف دمکراتیک، و تقویت موقعیت چپ در درون آن مبارزه می کنیم.
ما به همه زنان و مردانی که برای آزادی، رفع ستم و تبعیض، عدالت و دمکراسی تلاش و پیکار و مقاومت می کنند درود می فرستیم و از مبارزات حق طلبانه آنها پشتیبانی می کنیم.
با گسترش مبارزه علیه استبداد مذهبی حاکم و با تلاش افزونتر برای تقویت صفوف مبارزات جمعی کارگران و زحمتکشان و تحکیم پیوندها میان جنبش های اجتماعی جاری میهنمان، پنجاهمین سالگرد جنبش فدائی را گرامی می داریم.
گسترده تر باد مبارزات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه توده ها!
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی!
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم!
سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
١٧ بهمن ١٣٩٩ / ٥ فوریه ٢٠٢١